تحولات استراتژیکی - پرویز مصباحی

پرويز مصباحيبعد از گذشت چند هفته از توافق هسته ای که بواقع بیانگر یک نقطه عطف برای بازیگران داخلی ، منطقه ای و جهانی در حوزه سیاسی است. مرحله ای تازه کلید خورده که ویژگیهای خاص خود را دارد و قانومندیهای آن با دوره قبل از این توافق کاملا متفاوت میباشد. برگها به هم خورده و میز بازی برای بازیگران آن چه
داخلی ، چه منطقه ای و چه بین المللی مجددا از نوچیده میشود.علائم تغییرات بنیادین از همین حالا قابل مشاهد میباشند. یکی از شاخص ترین آن افزایش تضادها و قطب بندی شدن فضا در هر دو طرف مذاکره است. در امریکا تنشها بین دولت اوباما و کنکره هرروز ابعاد تازه ای می یابد ، بخصوص بعد از انکه سناتور ارشد چاک شومر که احتمالا رهبر آينده اقليت دموکرات در سنای آمريکا خواهد بود، مخالفت خود را با توافق اتمی ميان قدرت‌های جهانی و ايران اعلام کرده است. با این موضع گیری کفه ترازو بصورت جدی بسود مخالفین توافق چرخش یافت . از سوی دیگر ما شاهد افزایش روز افزون تضاد در تمامی سطوح رژیم اخوندی هستیم که مرزهای جناحی را در نوردیده و به راس و قله نظام رسیده . در این شرایط است که نظاره گر بسته شدن مدار جنگ و تخاصم بین خامنه ای طلسم شکسته و رفسنجانی تشنه برای بازگشت بقدرت میباشیم.
در بطن این تنشها و در عمق این بحرانها ما شاهد سردرگمی بیش اندازه در جناح خامنه ای و دلواپسان نظام هستیم که کور و گیج به این سو و انسو تلو تلو میخورند و در رابطه با حیات سیاسی خود در اینده نگران و مضطرب میباشند. سرعت تاثیر گذاری زهر چنان بالاست که آنها با تمامی هیمنه سیاسی ـ اطلاعاتی وهمچنین تجربه امنیتی خود ناتوان و عاجزاز گرفتن یک موضع واحد در مقابل جناح مقابل هستند. سکوت معنی دار خود خامنه ای نیزدال بر این واقعیت است که اینده سیاسی ـ اجتماعی این باند به زیر سوال رفته و گذشت زمان به کاهش هژمونی و فروکاست برد سیاسی آنها می انجامد.
اما در مقابل باند خامنه ای که با نوشیدن جام زهر « برجام » ضربه به گیج گاهش خورده، موضع گیریهای روحانی و رفسنجانی در مقابل حملات حریف از نقطه نظر سیاسی بسیارقابل توجه است. رفسنجانی منتقدان خود را آدمهای احمق و نادانی میداند که شرایط توافق کنونی را درک نمیکنند. وی که از نظر سیاسی مردی بسیار محافظ کار است تحت چه شرایطی این جرات را پیدا کرده که در مقابل باند غالب این گونه موضع گیر کند. پاسخ ساده است: او خوب میداند که وقتی ولی فقیه تمامی خط قرمزهایی که خود ترسیم کرده را در حوزه اتمی ودر سطح بین المللی بالاجبار کنار میگذارد، او هم میتواند مرز سرخهای سیاسی ولایت در داخل را درنوردد. رفسنجانی با شامه فرصت طلبانه و ارتجاعی خود خوب بر این موضوع واقف است که اگراو و جناحش توانسته بعد از انتخابات ریاست جمهوری و کنار زدن کاندید اصلی مورد نظر ولی فقیه یعنی « جلیلی »جام زهر اتمی را بوسیله روحانی به حلقوم خامنه ای بریزد میتواند در قدمهای بعدی بخشی از قدرت را بخود اختصاص بدهد و طرح شورایی کردن ولایت فقیه را مجددا از درون کشوی میز خود بیرون بیاورد. به همین دلیل است که اودر صدد ایجاد زمینه‌های اجتماعی و سیاسی برای ورود خود به صحنه قدرت و به‌ویژه به انتخابات مجلس خبرگان رهبری میباشد. البته نباید نادیده گرفت که ضعف خامنه ای یکی از دلایل جرات دار شدن رفسنجانی است ولی دلیل دیگرش هم پشت گرمی او به اصحاب استحاله بین المللی است که نه به دنبال «تغییر رژیم» بلکه بدنبال «تغییر رفتار» آن هستند..
اما آیا این مواردی که به آنها اشاره شد ، نشانه های جام زهری است که ولی فقیه انرا از روی اجبار سرکشیده است یا تنشهای معمولی است که هر حکومتی بعد از ریل عوض کردن و تغییر استراتژی در اهداف و راهکارهای خود با آن روبروست؟
در جام زهر ما با سه مرحله مواجه هستیم اول اینکه آثار زهر بصورت تب و تشنج ظاهر میشود که ما انرا از بالا تا پایین رژیم میبینیم ، در مرحله دوم ما نظاره گر رخوت وسستی موجود زهر خورده هستیم که قدرت تحرک او به صورت چشم گیری کاهش مییابد. ما هنوزشاهد این علائم نیستیم زیرا نه دستگاه سرکوب شکاف برداشته و نه تعداد اعدامها کم شده. البته میشود گفت که هنوز برای ورود به این مرحله زود است و برای رسیدن به آن باید صبر کرد زیرا که این مرحله جبری است و رژیم ازان گریزی ندارد. مرحله سوم هم مرگ پدیده زهر خورده است که مصداق آن برای رژیم سرنگونی است
در این که رژیم زهر نوشیده نمیتوان شک کرد. اما این سوال اصلی و محوری است که ایا دوران افول ولی فقیه بطور خاص به معنی مرحله فروپاشی رژیم بطور عام است؟ ویا ما نمیتوانیم بسادگی از گزاره اولیه به این نتیجه ثانویه برسیم. ایا رژیم میتواند با مدیریت بحران و به کمک امدادهای غیبی (بخوانید غربی و اصحاب استحاله) این مرحله تنش زا را از سر بگذراند و حیاتی جدید یابد، انهم در فرم و شکلی نو که همخوانی با سرمایه داری جهان و نظم نئولیبرالیستی داشته باشد؟
جواب به این پرسش بنیادین را میتوان از سه زاویه بررسی کرد:
1ـ مشروعیت و هژمونی ولی فقیه:
شکست ولی فقیه در پروژه استراتژیکی اتمی تبعات سخت و جبری خود را دارد که بهای آن را این بار ولی فقیه باید از جیب شخصی خود بپردازد. وی که مشروعیت خودش را بخاطر ظلم و ستمی که بنام اسلام بر مردم کرده از دست داده ، در قمار اتمی و شکست مفتضحانه در آن هژمونی اش زیر علامت سوال رفته. کاهش هژمونی ولی فقیه تاثیر مستقیم بر روی دستگاه سرکوب دارد که تیغ آنرا به مرور زمان کند میکند و اراده سرکوب را در رأس و بدنه دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی ملایان کم میکند. اگر روند قضایا به همینگونه پیش برود ما با حفره های امنیتی در دستگاههای مختلف رژیم بخصوص در جبهه اصول گرایان مواجه خواهیم شد. که شرایط را برای بروزمطالبات بیشتر و گسترده تر صنفی مردم ساده تر میکند. در این شرایط مقاومت ایران نیز میتواند به آنها جهت داده و مطالبات صنفی را به خواسته های سیاسی تبدیل کند.
2ـ سرکوب در داخل و بحران در خارج
رژیم در کلیت خودش چه اصلاح طلب و چه اصولگراها خوب بر این موضوع واقف هستند که حفظ ولی فقیه بعنوان « عمود خیمه نظام» شرط اصلی حفظ رژیم است. زیرا زیر چتر ولی فقیه است که دو اهرم اصلی اش یعنی «سرکوب در داخلی» و «بحران در خارج» میتواند برندگی و کارایی داشته باشد. بدون این دو اهرم بقاء رژیم به زیر سوال میرود. با توجه به چیدمان جدید منطقه ای وقطب بندی شدن آن که رژیم در سه جبهه «یمن ، سوریه و عراق»در حال باخت است. صدور ارتجاع و بحران در خارج با چالش عظیمی مواجه شده. باخت اتمی با سرعت به باخت رژیم در منطقه تبدیل شده است. در شرایط کنونی فقط یک ابزار در دست رژیم باقی میماند. آخوندها جبرا برای عبور از بحران فقط میتوانند دستگاه سرکوب در داخل را تشدید کنند، تا از این پیچ خطرناک و تنش زا عبور نمایند.اما ایا دستگاه سرکوبی که ولی فقیه در آن در نقطه ضعف قرار دارد میتواند به همان اندازه کارایی و برش داشته باشد و یا نه ماشین سرکوب با شکافهای جدی امنیتی و ضعفهای عمیق ساختاری روبرخواهد شد. در این واقعیت نباید تردید کرد که مکانیزم سرکوب با ریختن ابهت ولی فقیه برش و کارایی قبلی خود را از دست میدهد.
3ـ امدادهای غیبی و پروژه استحاله
باتوجه به واقعیتهای بالا رژیم تنها راه نجات و جلوگیری از تبدیل شرایط بحرانی به شرایط سرنگونی را در درآویختن به دامان اصحاب استحاله مییابد ، تا با کمک آنها خطر سرنگونی را از سر بگذراند و به یک رژیم همگام با غرب در منطقه تبدیل شود. اینکه ایا این امر شدنی است نیاز به گذشت زمان دارد. ولی از همین حالا میتوان حدس زد که بخاطر شرایط انفجاری جامعه و انباشت مطالبات آزادیخواهانه و همچنین وجود یک مقاومت سازمان یافته ، این مسیر شانس بسیار کمی دارد. از سوی دیگر طرف غربی هم در این استراتژی یکدست و متحد نیست و به رژیم ملایان هم کاملا اطمینان ندارد.
باتوجه به شرایط شکننده رژیم و چیدمان جدید منطقه ای و جهانی علیه استبداد مذهبی ، آینده حامل حوادث بزرگ و تعیین کننده ای است. جام زهری را که مقاومت به حلقوم ولی فقیه ریخته نطفه تحولات استراتژیکی در منطقه و ایران را بسته است. از همین رو میتوان گفت که : سرانگشت نازک حادثه زیر پوست زمان درحال لغزیدن است.