خاطره ای از جنگ هشت ساله و گاهشماری مستند - پرويز خزائى

روز بیست و دو سپتامبر۱۹۸۰ است، بناگهان خانم فیلیپا- منشی سفارت در اسلو، سراسیمه وارد اطاق من میشود و میگوید: شنیدید که عراق به فرودگاه مهرآباد تهران حمله کرده است؟.
میخکوب، تلویزیون و رادیوها را باز میکنیم. سیل خبرهای فوری و کوتاه جاری است. در اولین اخبار شامگاهی تلویزیون های سراسری نروژ، وتمامی اروپا و شاید کل جهان، خبر اول همین است، با نشان دادن صحنه هایی از شروع جنگ. پس از تیترها و خبرهای فوری آن، بناگهان سیل خبرنگاران، مصاحبه ای در فرودگاه پاریس با شاهپور بختیار و چند ژنرال بازنشسته لباس شخصی ایرانی، را نشان میدهند که از عراق با ایرفرانس به پاریس برگشته اند. این جمله بختیار- که نشان میدهد همانروز از بغداد برگشته اند- بهمین انشا‌‌ء، هنوز در گوشم طنین انداز است که به زبان فرانسوی میگوید:

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها! - مينا انتظارى

مادر را در این سالهای تبعید و در تظاهراتها و فعالیتهای مقاومت ایران علیه فاشیسم مذهبی، در صفوف مقدم می دیدم. در مورد دلاوریها و داغ و دردهایش کم و بیش شنیده بودم و البته چهره مصمم و زبان پرصلابتش در مقابل دشمن و همینطور تواضع و مهربانی مادرانه اش را در جمع فرزندان مبارز و مجاهدش نیز دیده بودم.

دستگاه ولایت فقیه بدون برجام بسیار آسیب پذیر و ناگزیر از فروپاشی انقباضی به درون است - شهرام احمدى نسب عمران

همان گونه که پیشتر در نوشته هایم، از جمله در "چرا چنته جمهوری اسلامی در واکنش به تمدید ده ساله تحریم ای یک جانبه آمریکا خالی است" و نیز "بیدار شدن جمهوری اسلامی از رؤیای شیرین اوباما با کابوس ترامپ"، استدلال کرده بودم، و بر خلاف دیدگاه رایج در میان "صاحب نظران"، مهم ترین دلیل نیاز دستگاه ولایت فقیه به توافق هسته ای نه رفع تحریم ها، بلکه نامحتمل کردن خطر حمله نظامی بود ۰از همین روست که اعلام پایان برجام توسط ترامپ پیامدهای جدی برای دستگاه ولایت در عرصه های منطقه ای و داخلی دارد۰ آن چه در پی می آید تحلیل نگارنده از مهم ترین تبعات پایان توافق هسته ای است۰

شيخ شياد در تله عصر اطلاعات - حسين يعقوبى

به گواهى تاریخ، افول و مهار قدرت ارتجاع مذهبى در مغرب زمین، دوران شکوفایى و پیشرفتهاى علمى و اجتماعى را با خود به ارمغان داشت.
تا آن زمان سلطه دستگاه قدرتمند روحانیت که در خدمت اشراف و توجیه گر ستم و اجحاف حاکمان زورگوى آن طبقه بود، تنها راه سعادت مردم را در پیروى کورکورانه آنها از احکام کلیساى کاتولیک مى دانست و جایى براى تفکر بر أساس عقل و منطق باقى نمى گذاشت. در أواسط قرن ١٨ میلادى این قدرت بلامنازع از طرف متفکران آن دوران به چالش کشیده شد. در این دوران که به عصر روشنگرى معروف است، اندیشمندان و متفکران زمان معتقد بودند که با اتکا به تعقل و رسیدن به ادراک مى توان پاسخ بسیارى از پرسش ها را در حیطه زندگى بشرى دریافت. تنها از این رهگذر بود که افق جدیدى درمقابل انسان درعرصه علم و معرفت گشوده شد، امرى که به جهش هاى چشمگیرى در این زمینه رهنمون شد و بساط دوران سیاه قرون وسطى را در اروپا درهم پیچید.

پسابرجام - سهيلا دشتى


در جنگ جهانی دوم ۶۰ میلیون نفر کشته شدند. این بود ثمره مماشاتی که چمبرلین با هیتلر کرد و به این ترتیب جنگی خانمانسور در جهان شش سال نابودی و کشتار را برای مردم جهان به ارمغان آورد. در دوران جنگ جهانی دوم حتی کشورهائی که اعلام بیطرفی کرده بودند از مصائب جنگ بی بهره نبودند، مردم گرانی و تورم ونبود کالاهای ضروری زندگی بسیار سختی را می گذاردند. اما دراین میان کشورهائی مثل سوئد که هم اکنون در صفوف دل نگرانان پسابرجام هستند از نظر اقتصادی با جنگ و دوران بعد از آن بهره های بسیاری بردند.

در سایت تاریخ معاصر سوند نوشته شده است: سوند در دوران جنگ جهانی دوم ۱۹۴۵-۱۹۳۹

غول قیام و تلواسه های زهرآگین در العطش نبرد - حميد اسديان

درود بر هرکه با من شریک است
در مستیِ من از نور، نورِ پروانه
در شبِ این دهلیز!

محمود درویش
نبرد همیشه لذت‌بخش است. همیشه احیا کننده و امیدساز است. و هرچه به ظهر العطش آن نزدیک‌تر شویم چشم‌انداز روشن‌تر و انسان مبارز قد برافراشته‌تر می‌شود. در این کشاکش است که روابط و مناسبات انسانی از «نو» و «آگاهانه» تعریف و تفسیر می‌شوند. پیوندهای جدید انسانی به وجود می‌آید و انسان جدید خلق می‌شود. در اسطوره معروف گیل‌گمش آمده است که انکیدو همرزم و رفیق سفر گیل گمش به خاتون ریشات می‌گوید:‌ «مادر! من در نبرد برادر خویش را یافتم».
و انسان بدون شرکت فعال در نبرد جنازه‌ای متعفن، ولو متفکر، است. انسانی که مبارزه نمی‌کند و یا از مبارزه در می‌رود، یا بدتر از آن، به آنان که مبارزه می‌کنند جفا می‌کند و تهمت می‌زند و سد راه شان می‌شود به صورتی اتودینامیک محکوم به فنا و گم شدن در زوال است. گیل‌گمش گفته: ‌«رفیق من! من در میان معرکه کشته نشدم، بایست بدون افتخار بمیرم». در حالی که نشاط و سرزندگی ناشی از مبارزه به انسان هویت می‌دهد. این است که مبارزه برای یک انسان مبارز تعریف «هویت انسانی» او است. خارج از مبارزه نه شادی معنایی دارد و نه عشق. 

ستم (و) کار - رضا محمدی

مناسبت ۱۱ اردیبهشت (۱ می) روزجهانی کار

هنگامی که سخن از کار و حقوق کارگری در رژیم ضد انسانی آخوندی می شود، ابعاد فاجعه تضییع حقوق این محروم ترین محرومان درجامعه بطور وحشتناکی به چشم می آید.
شرایط طاقت فرسای امروز کارگران در ایران آخوند زده، پس از۱۳۲ سال از شروع جنبش کارگری، ابتدا در آمریکا و سرکوب وحشیانه آن توسط پلیس شیکاگو در روز اول ماه می ۱۸۸۶، که این روز را بمناسبت آن " روز جهانی کارگر" نامیدند، براستی لکه ننگی دیگر بر پیکرنکبت بار رژیمی است، که شیادانه با شعارحمایت ازمحرومان و ستم کشیدگان و برپایی حکومت مستضعفین، برمقدرات مردم حاکم شد.
کارگران زحمتکش میهنمان تحت حاکمیت نظام آخوندی، پس ازقریب به ۴۰ سال، که سالهاست حتی امکان شرکت درتظاهرات و راهپمایی در روز کارگر را ندارند، با کمترین امید به بهبود شرایط اسفناک سیاسی و اوضاع اقتصادی خود روزگار را بسختی می گذرانند.