بی بی سی - باقر رئیس الساداتی


آقای قشقایی همسایه پیر ما کارگر فنی شرکت نفت در دهه های ۲۰ و ۳۰ اکنون نود ویکمین سال زندگی خود را شروع میکند . او در انبان خاطرات و سرگذشت های زندگی خود پروندهایی خاک گرفته از مبارزات ملی و میهنی دارد که هر از وقتی آنها را برای ما که به دیدارش میرویم باز میکند و به تعریف مینشیند ، امتداد نگاه محزونش بر روی گلهای قالی رنگ و رورفته و تکانها و جنباندنهای سر بر روی گردن نحیفش از بار تأسف و تأملی حکایت میکند که ترا نیز با خود به شصت و یا هفتاد سال پیش میبرد . او از خاطراتی میگوید که با پوست و گوشت خود آنرا لمس نموده و درک کرده ، از زمانی که کارگران نفت جنوب در سندیکاهای کارگران متشکل بودند و در اعتصاب عمومی تیر ۱۳۲۵ کارگران نفت جنوب نیز نفری از آنها بوده است ، او خود در مهلکه کشتار کارگران اعتصابی به دست پلیس و فرماندار نظامی حکومتی گرفتار بوده است که به تحریک استعمار پیرانگلیس برای ادامه غارت و سلطه میبایست هرنوع انسجام و اتحاد و سازماندهی و مبارزه کارگری را در نطفه خفه کند. او شاهد کشته شدن ۸۳ تن از همرزمانش در ۲۳ تیر ۱۳۲۵ به امر مستقیم اربابان انگلیسی شرکت نفت ایران و انگلیس بوده است . قشقایی در حالی که پلکهای چشم راه کشیده خود را مرتب بهم میزند میگوید با هر تشکلی مخالفت میکردند . از جمع شدن دونفر با یک دیگر ممانعت ایجاد میکردند ، و برای انحراف جنبش کارگران ، حزب دروغین چپ ایجاد میکردند ، اعلامیه ها و اطلاعیه های انقلابی وانساندوستانه صادر میکردند و... آری بابا جان نمی دانی که این انگلیسیهای خائن چه توطئه هایی که نمیکردند تا اصل قضیه را که منفعت ملی و خواست ملی و وطنی مردم و کارگران و سیاستمداران ملی اشان بود را از مسیر درست خود خارج کنند.. نمی شناسی این انگلیسیها را . بی بی سی درست کرده بودند و صبح تا شب کله مردم و کارگران را میخوردند، چه دروغها ، چه جو سازیها ، و چه تهمتها که به مصدق و هوادارانش و کارگران و جنبش تأثیر گزارشان میبستند. برای ما حزب کپی توده درست کرده بودند!!! حزب چپ !! ، روزنامه چپی درست کرده بودند که همه میدانستند که در چاپخانه های دفاتر شرکت نفت انگلیس و ایران چاپ میشدند!! . فکرش را بکن. نفراتی را سازماندهی کرده بودند که به اصطلاح چپ و روشنفکر بودند که بیایند برای ما سخنرانی کنند و از عواقب کارمان که حمایت از جنبش ملی کردن نفت بود ما را بترسانند . آنها وقتی که دیدند کشتار و سرکوب ما کارگران ما را عقب ننشاند دست به این طرفند های خائنانه میزدند. اما بابا جان به شما بگویم که آدمهای خائنی هم بودند که نی نی به لالای اینگلیسی ها، این گرگ پیر استعمار میگذاشتند. ولی ما که نه ، نه اصلا گول نمیخوردیم!! . نه که این طور بود که همه ما !! اما اکثرا میدانستند که آنها به خون ما و ملتمان تشنه اند . از مصدق مثل سگ میترسیدند، بابا جان من کارگری بودم که سر و کارم با پیچ و مهره ها بود، زیاد از سیاست نمیدانستم اما نمیدانم این مصدق چکار با این انگلیس های خائن کرده بود که از اسم او وحشت داشتند.. آخرش هم که دیدی دست به دامن آخوند ها شدند !! این ها را که بیخود در آب نمک نخوابانده بودند برای همچین روزهایی بود دیگر ، تا تونستن اون بنده خدا را کله پا کنن . . از هر وسیله ای به خدا استفاده کردن . اول سرکوب و کشتار ، تفرقه . دو بهم زنی ، چپ و چپول سازی ، روشنفکر و انساندوست سازی ، ارتش و زندان و شکنجه و این آخریش هم آخوند . بعله بابا جان غافل نباش از این گرگ پیر. آری آقای قشقایی تا صبح هم اگر پایش بنشینی از خاطراتش در مبارزه ملی مردم با گرگ پیر میگوید و میگوید ومیگوید سر میجنباند و ترا همراه خود به عمق میبرد. حرفهای او حرفهای زرورقی و تیش تیش مامانی لای کتابها نیست ، حرفهای دل یک کارگر آگاه و مبارز عاشق مقاومت و مصدق است و دلش در گرو عشق به میهن است .او در حین حرف زدنهای شمرده شمرده خود ، ناگهان نگاه خود را از روی گلهای فرش منزلش بر میدارد و با حالتی فکورانه و حالتی که انگار بغض در گلو دارد ، به تو خیره میشود و میگوید بابا جان از این انگلیس لامصب غافل نباش . تو نمیدانی که این ها چه به روز ما مردم آورده اند ما جان دادن بهترین دوستانمان را در مقابل چشممان دیدیم وحالا هم صدبار خطرناک ترند چرا که مردم ایران با مقاومتشان و پنبه کردن رشته های بافته شده چندین و چند ساله آنها و رسوا کردن آخوند های عزیز دلشان ناجور بر دهانشان زده اند میگویم عجب نیست که امروزه شاهد استقرار نوک تیز پرگار آقای کریمی هم در مرکز ثقل بنگاه توطئه پراکنی روباه پیر استعمار باشیم !! در آشپزخانه بی بی سی علاوه بر فراشباشی ها و قصاب باشی ها و آشپزباشی ها و حکیم باشی های اجیر شده وطنی ، گربه های تنبل و لوس و شکم گنده آشپزخانه نشینی هم هستند که استخوان های بازمانده از سفره حکیم باشی را لیس بزنند خونی را که مقاومت مردم در این چهار دهه به دل استعمار پیر کرده است!!، ،معلوم است که جیغ های بنفش او از معبر پرگار ها و صفحات اول و آخر و از حلقوم گربه های لوس و چپول بی بی سی نشین همچون بهنود و فانی و کریمی و صبا و قس علی هذا شنیده شود.اما چه باک که دریا هرگز با چنین چیزهایی نجس نمیشود و از مردم ایران و مقاومتشان به قول برتولت برشت جوابی جز پوزخند بر حماقتتان دریافت نخواهید نمود  * ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*
شنیدن سخنرانی های عربده جویانه ات که از جایگاهت به گوش میرسد آدمی را به خنده میاندازد اما آن که ترا می بیند دست به سلاح میبرد گویی با درنده ای روبرو شده است .......... برتولت برشت 
برتولت برشت این شعر را در خصوص سخنرانیهای هیتلر سروده بود