همدستان جلادان حاکم، فردا را هم در جوی خون می بینند !! - رحمان کریمی

 ــ مجاهدین خلق، آزمون تاریخی خود را 
پشت سر دارند . طبیعی ست که خائنان 
مشوق خمینی که دستانشان تا مرفق به 
خون پاک ترین فرزندان ایران زمین 
آلوده است، آن را نبینند و هماره به 
انکار برخیزند. 
ــ هر دم از این باغ بری می رسد 
مانده تر از مانده تری می رسد . 
ــ شهر شهر فرنگه، خائنان از همه رنگه
از هر سوی که بنگری، ولوله یی به جان صحنه سیاسی ایران در خارج کشور افتاده است که آن سرش ناپیداست . آدم به حیرت از خود می پرسد که مگر چه خبر شده است که هر سری از سوراخی درآمده به جیغ و داد؟. اعلامیه پشت اعلامیه و مصاحبه پشت مصاحبه. گویی که میراث مرده یی به وقت تقسیم است . بی مبالغه فقط سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت هست که آرام و متین به روال همیشگی سر در کار خود یعنی مبارزه بی امان با رژیم دارند و بر این هیاهوهای برای هیچ به خونسردی پوزخند می زنند. و این نیست مگر آنکه نتیجه یک اعتماد به نفس مطمئن است که هیچ چرخش سیاسی نمی تواند بدان خللی وارد کند.
 

در باب مسائل مالى مجاهدين - زرى اصفهانى


هیاهوی تازه ای که اضدا د مجاهدین در اینترنت برپاکرده اند برسر مسایل مالی مجاهدین است .برسر اینکه مجاهدین مال چه کسانی را خوردند و پول چه کسانی را گرفتند و چقدر ثروت های دیگران را به تاراج بردند و چقدر پایه های اقتصادی ممالک شرق وغرب را ویران کردند و خانه ها را به گرو گذاشتند و چقدر همه مردم چهار گوشه دنیا از آنها طلبکارند و تمامی پولدارهای دنیا از آنها دررنج و تعب اند . سوالاتی دراین رابطه با یی میل بدستم رسیده است . بخصوص دوستانی جوان که مرا ازطریق نوشته هایم درفیس بوک پیداکرده اند و به من محبت دارند بدلیل اینکه مرا مدافع مجاهدین شناخته اند از من پرسیده اند آیا راست است که مجاهدین پول دیگران را میخورند و پس نمیدهند ؟ و سردیگران کلاه میگذارند ؟ و چنین چیزهایی . حقیقت اش من مدافع مجاهدین هستم و لی سخنگوی آنها نیستم و بالطبع نمیتوانم
وکیل مدافع آنها باشم . اما بهرصورت من سالها با آنها زندگی کرده ام . زندگی تنگا تنگ و زیر یک سقف . از سقف خانه

کی باید کوتاه بیاد؟ - پرویز خزائی


سخن کوتاه این هفته
وقتی خدمت شما عرض میکنم که داستان جمع اندکی از خیل چند میلیونی (به گمان من حدود ده میلیون) پناهنده و آواره از ملت عزیز ایران؛ که مجبور به ترک وطن دلبند خود شده؛ دارد ابعاد بسیار مضحک و مسخره ای پیدا میکند؛ به ابولفه حرف گزافی عرض نکرده ام.
این چندین نفر (ازجمله یک سری شارلاتان و چند نوچه به به و چهچه زن؛ و چند تای دیگر بنام کنشگر راحت نشین در کنج آشپزخانه ها؛ و ایضا دوسه گروه توده ای-اکثریتی و یک گروه شاه اللهی و یک دوجین اصلاح طلب و سرانجام یک گروه بنام سکولارمکتب!- چنان از قیام به وحشت افتاده اند كه

تنخواه گردان های سیاسی شاه و شیخ در خارج کشور - رحمان کریمی


به خیال باطل مال و جاه
چنان برآمده اند به خبث طینت 
که من نه فقط صدای مجاهدین خلق 
بل انباشته تاریخ معترض میهنهم را می شنوم 
از پلیدترین دونان این روزگار. 
 تکه یی از یک شعر نگارنده 

ــ کوه به کوه نمی رسد اما توابع شیخ و شاه 
به هم می رسند. 
ــ می خواهند خاک خیانت را به تبرک قدرت 
و صدارت در چشم خورشید بپاشند اما دستشان 
از هر درازدستی، کوتاه تر ست.