آفتاب آمد دلیل آفتاب - سینا دشتی

بعد از قیام سهمگین دى ماه، که مثل پتک بر سر رژیم به صورتى فرود آمده که رژیم هنوز علیرغم سرکوب بسیار و گسیل داشتن نیروهاى خود به تمامى شهرهاى کشور، علیرغم دستگیرى بیش از هشت هزار نَفَر، علیرغم به راه انداختن ماشین هاى مرگ خاموش در زندانها، علیرغم تهدید ها و خط ونشان کشیدن براى تظاهر کنندگان و علیرغم که نمایندگان تمامى دسته بندى هاى حاکم در ضرورت
کشتار و سرکوب موضع علنى مشترک گرفتند، اما تمامى ناظرین بین المللى و تحلیلگران سیاسى که قصد رساندن امداد غیبى به رژیم ولایت فقیه را ندارند، بر این نکته انگشت گذاشتند که "آنچه در ایران اتفاق افتاده، یک انقلاب است "*
الان سئوال پیش مى آید که اگر این تحولات را انقلاب ارزیابى کنیم و جدیت قضایا را به تبلیغات این با آن بنگاه سخن پراکنى، آلوده نکنیم، در واقع امر این سئوال جدى مطرح است که اگر مردم ایران از مرحله ى نفى و وجه سلبى انقلاب عبور کرده اند و رژیم را نمیخواهند، پس چه چیز را میخواهند ؟ در شرایطى که امکان واقعى ابراز عقیده هنوز وجود ندارد و جوخه هاى شکار و مرگ رژیم فعال هستند، با اتکاء به چه واقعیات باید براى توضیح این جواب، بحث را شروع کرد.
یک سایه ى بزرگ که روى اذهان ممکن است تاثیر غیر علمى داشته باشد، مقایسه ى این تحولات با سال ١٣٥٧ و حتى سال ١٣٨٨، نه از منظر تطبیقى و حلاجى کردن و به عمق رفتن براى آموزش، بلکه از موضع کپى گرفتن و شبیه انگارى ذهنى این وقائع با هم براى رسیدن به سر منزل مقبول و مطبوع ذهن، حرکت کردن است. همه ى ما که چه در سال ٥٧ در قیام شرکت داشتیم و یا آنهایى که در سال ٨٨ در قیام بوده اند از این عارضه تا حدى تاثیر پذیرفته اند.
مهمترین خصلت یک الترناتیو واقعى در ایران با این میزان جمعیت و وسعت کشور، اندازه و طول و عرض واقعى و متناسب یک جنبش است. آلترناتیو بایستى از سایز یک حزب یا ساختار حمل کننده ى دولت (state)، برخوردار باشد. در همه جاى دنیا روز ٢٤ ساعت است و نیازهاى مردم براى غذا و آب و بهداشت و کار جدى است.
دومین خصلت یک الترناتیو، جدیت سیاسى، مشخص بودن مرز بندى ها و روشن بودن پیام سیاسى این آلترناتیو هست، یعنى مردم در فرداى انتخاب ذهنى این الترناتیو، میدانند سخنگو و رهبر و سکاندار این دستگاه چیست. در همین راستا این الترناتیو داراى برنامه هاى حداقل براى دوره ى گذار بعد از سرنگونى هست.
سومین خصلت یک الترناتیو واقعى، کثرت گرائى و توانمندى این آلترناتیو در پذیرش دیگر نحله هاى فکرى و قشرهاى اجتماعى است.
چهارمین خصلت الترناتیو شناخته شدگى در عرصه ى بین المللى است.
اگر با توجه به این خصائل به صحنه ى سیاسى فعلى کشور بنگریم، به راحتى میتوان شوراى ملى مقاومت را به عنوان تنها جایگزین واقعى این رژیم را مخاطب قرار بدهیم.
ممکن هست که فرد و یا محافلى باشند که از شوراى ملى مقاومت بیشتر خوانده باشند، بیشتر مطالعه و تحقیق کرده و مسلط به زبان فرانسه و فن جدل و شیوه ى تبلیغات مدرن، باشند ولى آیا شما اطمینان میدهید که این فرد را اهالى دهدشت و ایذه میشناسند ؟
ممکن است این فرد یا محفل مشهور هم باشد اما داراى چه دستگاه هدایتى و تشکیلات مقتدرى هست که در جنگ با رژیم آدم خوار ولایت فقیه آبدیده و مثمر ثمر باشد؟.
پیام مشخص شوراى ملى مقاومت مبنى بر تلاش براى برگذار کردن انتخابات مجلس موسسان در ظرف شش ماه بعد از سرنگونى، معرفى کردن خانم رجوى به عنوان رئیس جمهور برگزیده ى مقاومت، داشتن طرح هاى مشخص براى پاسخ به معضلات مبرم بعد از سرنگونى، بسیار مهم و در واقع یگانه است. همزمان برخوردارى این مقاومت از نیروى آبدیده و با تجربه ى سیاسى در کسوت سازمانهاى عضو شورا، خصوصا سازمان مجاهدین خلق ایران، براى ارائه راه حل هاى مردمى و مترقى به چالش هاى متصور در ایران آینده یک نقطه ى روشن و امید بخش است. باید همزمان تصریح کرد که طول و عرض چالش هاى متصور بعد از سرنگونى محتوم رژیم، براى هر انسان شریفى بیشتر به کابوس شبیه است تا یک تصویر رویایى در نیمروز نوروزى شیراز.
علاوه بر این وقتى به تاریخ مبارزات مجاهدین در نزدیک چهار دهه مبارزه ى تمام عیار براى مقابله با ارتجاع مذهبى و فاشیسم ولایت فقیه، مینگریم مشخص میشود که این مقاومت معناى حرفهایش را میداند و بهاى آن را پرداخت کرده و میکند.
در تلاش براى دفاع از منافع مردم ایران، در همین دوران بعد از قیام، شوراى ملى مقاومت تنها جریانى بوده که به طور گسترده و مستمر با بر پا داشتن تظاهرات و تجمعات و سخنرانى ها و جلسات متعدد، در خارج از ایران، از قیام مردم ایران دفاع کرده است. (به فعالیت کانونهاى شورشى نمیپردازم چونکه اینقدر بحث مهمى است که جاى خودش را دارد). لیست این فعالیتها بسیار طولانى است، به بخشى از انها اشاره میکنم:
تظاهرات متعدد در شهرها و پایتخت هاى اروپائى منجمله هلسینکی، استوکهلم، یوتبورى، اسلو، کپنهاگ، بروکسل، آمستردام، لندن، پاریس، هامبورگ، برلین، بخارست، رم و.. هم چنین در واشنگتن، لس آنجلس، سیدنى
کنفرانس هاى مختلف با شرکت خانم رجوى در حمایت از قیام، در دفاع از حقوق بازداشت شدگان و فراخوان دادن به آزادى آنها، در مقر پارلمان اروپا و در پاریس، 
کنفرانس جوانان در حمایت از قیام در پاریس و در برلین (که به ان بیشتر اشاره خواهم کرد) و هم اکنون در زمان نوشتن این سطور، جلسه ى بزرگ پاریس به مناسبت روز زن و نقش زنان در قیام اخیر، ادامه دارد.
این لیست کامل نیست، کانونهاى هوادار مقاومت و مجاهدین در دهها جلسه ى هاى کوچک و بزرگ چه در حمایت از قیام و چه در بزرگداشت عاشوراى مجاهدین شرکت کرده اند، صدها جلسه در فضاى مجازى با شرکت دهها نَفَر در هر جلسه داشته اند،
هیچ نیروى سیاسى دیگرى نمیتواند بیلان فعالیت مشابهى را ارائه دهد. البته بدخواهان میتوانند براى ترمیم سوختگى هایشان به بهانه گیرى و توجیهات سبکسرانه رو بیاورند، ولى این ارقام واقعیت دارد، این انسانها وجود دارند و این تشکیلات وجود دارد و بالنده است. در جریان کنفرانس جوانان هوادار مقاومت ایران، سخنرانى تک تک این جوانان براى هر ایرانى آزاده باعث افتخار و دلگرمى بود، اما من از سخنرانى شقایق رجبى بیشتر از بقیه سخنرانها تحت تاثیر قرار گرفتم، دلیلش برایم روشن است، داستان زندگى مجاهد شهید عبدالرضا رجبى و مقاومت قهرمانانه ى او و شهادت دختر قهرمان او فائزه رجبى در هجوم مزدوران خامنه اى و مالکى در ١٩ فروردین، از داستان مجاهدین در دوران خمینى میگوید، گویا که نسل هاى مجاهدین باید همگى از آتش و خون عبور کنند، در دورانى که مماشاتگران روى از کشتار جوانان و قهرمانان ایران زمین، برگرداندند و به روى نا مبارکشان نیاوردند که بهاى هر روز بودن این حکومت را مردم و مجاهدین با گوشت و پوست خود پرداخت کرده اند، اکنون در دوران قیام، شقایق رجبى از انتخاب خودش سخن میگوید و از حمایت خود از جوانان قیام میگوید و کدام انسان ایرانى است که حرفهاى او را بشنود و ذره اى تردید داشته باشد که مجاهدین در عهد با مردم و میهن خویش براى آزادى، از پرداخت هیچ بهاى ابا ندارند، آیا این براى رژیمى که در دام آخر گرفتار شده، فرصتهاى تاریخى اش سوخته و تمام شده و کوه عواقب چهل سال جنایت و صدور ارتجاع روى سرش در حال خراب شدن است، این رویش مجدد مجاهد خلق رجبى چه پیامى دارد ؟ نسل چهارم مقاومت، قد برکشیده و به میدان آمده است، پویا و بالنده این مقاومت گسترده، سرافراز، مستقل و مردمى در مقابل دیدگان ما ایستاده است.
بر ما تک تک هواداران این مقاومت واجب است که در مدارى بسى بالاتر از گذشته، در تبلیغ و گسترش پیام انسان ساز و آینده ى گراى این مقاومت فعال باشیم.
ما در مقابل مردم و تاریخ خود مسئولیت سنگینى داریم، به هر میزان که در این راه پیش برویم، آینده ى مردم ایران را در مقابل دستبرد ازما بهتران هاى شناخته شده، بیشتر تضمین کرده ایم. روزهاى بسیار دشوارى در مقابل ماست، روزهاى که تک تک ما با اخرین قطرات توش و توان کار بزرگ سرنگونى را به انجام میرسانیم. هیچ توهمى در مورد ماهیت ضد بشرى رژیم و جنایت پیشگى ولى فقیه نداریم، هیچ توهمى در مورد مهمترین اصل این مقاومت یعنى "کس نخارد پشت ما" نداریم، براى تغییر سرنوشت نه به امپراطورى و نه به امیرى و نه به وزیرى چشم ندوخته ایم، ما به هوادارى از مجاهدین خلق ایران، شناخته شده ایم، مسئولیت حمل این صفت بسیار با ارزش و افتخار آفرین است، همزمان هر قدم و قلم و درم و دعا ى ما در مقابل فداى فائزه و صبا و حنیف و ... چه وزنى دارد؟ ما آمده ایم که تا آخرش باشیم و پیام صبا و صباها را بازگو کنیم تا مردم ایران و فرزندان قهرمان ان در کانون هاى شورشى طومار این حکومت را در هم بپیچند، ما براى ساختن جاده ها و خانه ها و باغ ها و کارخانه ها و ترمیم قلب ها و زخم ها و سرها و بخشیدن راحتى به کودکان کار و یتیمان و بى سر پرستان، و براى تبلیغ امید به آینده اى بهتر، برابر تر و آزاد تر و پر نشاط تر، براى آزادى و عدالت و براى هر چیز خوب و پاک، که مردم ما سزاوار آن بوده و ازش محروم مانده اند، براى انسان بودن، ما آمده ایم چرا که دیگران قبل از ما در این راه آمده اند و بهایش را با جان و خون و تن و تحمل شلاق و ... داده اند. ما هستیم که این فرداى بهتر از دیروز را شهادت بدهیم،
"بیچاره شب پرستان، با سلاله ى آفتاب چه خواهند کرد ؟ "**
این حق مردم ایران است که یک قرن بعد از انقلاب مشروطه و شصت سال بعد از نهضت مصدق و چهل سال بعد از سرنگون شدن شاه، صاحب آینده اى باشند که حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، اصل غیر قابل تغییر نظام جمهورى اش، باشد.
این را با اطمینان خاطر ناشى از دیدن مجاهدین خلق و شناخت از عشق آنها به مردم و میهن، میگویم. ما پیروز میشویم!