اکنون ۷۵ سال از جنگ جهانی دوم میگذرد .و بعد از این جنگ جهان
سوز ، اگر چه با بوجود آمدن سازمانی به نام
سازمان ملل
متحد درسال ۱۹۴۵ به جای جامعه ملل قبل از جنگ و تعمیم آن از ۵۱ کشور مؤسس به ۱۹۳ کشور عضو در سال ۲۰۱۱ تلاش میکند که از وقوع جنگهایی همچون دو جنگ جهانی
گذشته جلو گیری کند، اما این نهاد بین المللی با همه خوبیهایش مانع از جنگها و تجاوزات
و دخالتهای قدرت های بزرگ علیه منافع خلقها و ملتها نشد که هیچ بلکه در مواردی وسیله
ای هم شد برای پیچیده ترشدن مناسبات استعماری بین دول صاحب سرمایه و قدرت و ملتهای بپاخاسته طالب آزادی و عدالت اجنماعی . به عنوان نمونه میتوان از مبارزات و وقوع جنگها در آسیای جنوب و آفریقا و آمریکای لاتین یاد کرد. اما وقوع جنگ جهانی دوم هم در غیبت یک نهاد بین المللی نبود بلکه در آن زمان هم جامعه ملل وجود داشت که خود از عضویت ۵۸ کشور از جمله ایران در سال ۱۹۲۰ تشکیل یافته بود مطلب من وقوع یک جنگ جانانه و دفاع انقلابی مردم فنلاند در مقابل هجوم ارتش سرخ برای بلعیدن این کشور و ضمیمه کردن به همراه کشور های استونی و لیتوانی و......به خاک کشور شورا ها است.
وقتی
که استالین برای جبران جدی نگرفتن کشور شورا ها بوسیله دول بریتانیا و فرانسه در مورد
حل مسئله لهستان و آلمان نازی با دولت آلمان نازی ،سر مسئله لهستان قرارداد منع تعرض
متقابل و عدم دخالت در درگیری های طرفین با کشور و یا دولت ثالث ایجاد کرد ، هیتلر
با خاطر جمعی از جبهه شرقی خود برنامه هایش را در مورد لهستان به اجرا گذاشت . اما
از آنطرف درواقع چراغ سبزی را هم در مقابل استلین روشن کرد که او برای گسترش مرزهای
کشور شوروی به سرزمینهایی که قبلا در جریان ضعف روسیه در جنگهای داخلی اش به استقلال
دست یافته بودند از جمله فنلاند را بلافاصله آغاز میکند.
بهانه استالین برای هجوم و ضمیمه کردن فنلاند به شوروی
آن بود که نگران نفوذ غرب به منطقه اقتصادی
شوروی از این ناحیه یعنی از فنلاند است. به این خاطر از فنلاند خواسته شد که اولا شهری
را که شوروی ه ادعای آنرا داشت به شوروی برگرداند و در ثانی به شوروی اجازه داده شود
تا یکی از بنادر مهم فنلاند را به نام هانگو برای ساختن یک پایگاه دریایی در اختیار
ارتش سرخ قرار بدهد. دولت فنلاند با هیچ یک از درخواست های غیر منطقی و زورمدارانه فوق موافقت نمی نماید . در این صورت دولت استالین
که جلوتر از این ها هم از جامعه ملل متحد اخراج شده بود ! بدون هیچ اعلان جنگی با هدف
اشغال تمام عیار فنلاند و بر گرداندن این کشور عضو جامعه ملل را به خاک روسیه ، ارتش
سرخ را با ۴۰۰ هزار سرباز و ۱۵۰۰ فروند هواپیما و ۱۵۰۰ تانک به فنلاند گسیل داشت و ابدا انتظار نتیجه و دریافت چنین پاسخ دندان شکنی از فنلاندیها را
نداشت . داستان بر میگردد به سی ام نوامبر ۱۹۳۹ یعنی
سه ماه پس از شروع جنگ جهانی دوم . فنلاندیها در مجموع ۲۶۵ هزار سرباز۲۷۰ فروند هواپیما و ۲۶ دستگاه تانگ داشتند و در جنگی حدود یکسال علیرغم خشونت
بی حد و حصر مهاجمان سرخ و گستردگی پهنه جنگ از خلیج فنلاند تا اقیانوس منجمد شمالی
اجازه ندادند که یک وجب از خاکشان در تصرف مهاجمان استالین در بیاید که هیچ بلکه در
مناطقی از جمله مناطق شمال شکستهایی را هم به ارتش سرخ وارد کردند .در طول جنگ ارتش سرخ
شوروی ۲۷۰۵ حمله بمب افکنهای خود به ۵۱۶ هدف در خاک فنلاند را در تاریخ جنگی خود ثبت کرده است
. آنها حدود ۱۲۰۰۰ بمب فقط بر سر مردم یکی از شهرهای فنلاند ریختند
در این حملات هزاران هزار مردم غیر نظامی کشته شدند فنلاندیها زیرکانه تاکتیکهایی بکار
گرفته بودند که توانسته بودند چند هوایمای جنگی محدود انگلیسی و هلندی خود را از دید
بمب افکنهای ارتش سرخ مخفی کنند و در عوض ماکتهایی را ساخته بودن که نیروهای هوایی
ارتش سرخ را فریب داده و آنها این ماکتها را بمباران میکردند و در هنگام بازگشت مورد
حمله شکاریهای فنلاندی کمین کرده قرار میگرفتند
و سرنگون میشدند به این ترتیب نیروی هوایی ارتش سرخ کارآیی خود را از دست داده بودند.
در مجموع نیروی هوایی فنلاند و واحد های پدافندی ضد هوایی آنها بیش از ۴۵۰ هواپیمای شوروی را نابود کردند و ۳۰ فروند آن را هم به غنیمت در آوردند . رشادت . قهرمانیهای فنلاندیها در دفاع از کشورشان در روی زمین به خصوص در نواحی سرد و پر برف شمالی هم دشمن را به ستوه آورده بود و هم اعجاب همگان
را بر انگیخته بود و همین رشادت ها و پایداریها بود که تحسین و حس کمک به آنها و حمایت
عمومی انهارا در مردم جهان زنده کرده بود و بسیاری از مردم کشورهای اروپا یی کمکهای
انسانی و خود را و دولتهای آنها کمک های سیاسی
و ارتشها کمکک های تسلیحاتی از قبیل هواپیما و اراده های جنگی اگر چه کمی دیر
اما به هر حال به آنها ارزانی نمودند.. کمکها ی تسلیحاتی به خصوص هواپیما خیلی دیر
به دست فنلاندیها رسید تا جایی که در نهایت آنها در نوبت های دیگری در طول جنگ دوم
جهانی بکار گرفته شدند اما این حمایت ها روحیه سربازان و مردم فنلاندی را تقویت نموده
بود. بخشی از احترام و مرتبت فنلاندیها در تزد مردم جهان به سبب همین پایداری و مقاومتشان
در برابر زورگویی استالینیستی میباشد. یک ژنرال ارتش سرخ میگوید.
: ما ۲۲۰۰۰ مایل مربع از خاک فنلاند را بدست آوردیم ، درست به آن اندازه که بتوانیم اجساد سربازان خود را دفن
کنیم.. مشهور است که یک تک تیرانداز فنلاندی
بنام سیمو هایا بدون سلاح خاص و مدرن ، فقط با سلاح معمولی خود توانسته بود بیش از
۵۰۰ سرباز ارتش متجاوز را از پای در بیاورد! روسها بهاو لقب مرگ آور سفید را داده بودند !! او
در مصاحبه اش فقط عشق به میهن و دفاع از وطنش را در مقابل متجاوزان تنها انگیزه اش
بیان کرده بود.
تلفات ارتش سرخ بر حسب آمار های مختلف حدود ۱۲۵۰۰۰ کشته و مفقودالاثر، ۱۸۰۰۰۰ زخمی و ۵۰۰۰ اسیر و نابودی
۳۵۰۰ تانک.
این جنگ به جنگ زمستانی در تاریخ فنلاند معروف شد از
جمعیت ۳.۷۰۰۰۰۰ نفری فنلاند در مجموع نظامی و غیر نظامی ۹۷۰۰۰ نفر کشته شدند و قهرمانانی از مردم فنلاند با جانفشانیهای
خود از فنلاندستان شدن کشورشان بوسیله ارتش شوروی جلوگیری نمودند.
بگذریم داستان دراز است ، در همان سالها با سه سال
تأخیر یعنی ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۲ساعت ۵.۳۰ صبح مردم تبریز
در ایران ما ، با صدای غرش هواپیماهای ارتش سرخ بر فراز شهرشان از خواب بیدار شدند
ساعاتی بعد شاهد بمبارانهای فرودگاه تبریز و ساعاتی بعد هم شاهد ریزش اطلاعیه های اتحاد
جماهیر شوروی از هواپیماها ی ارسالی برای مردم ، ناظر بر این که به موجب قرار داد ۱۹۲۱ فی مابین ایران و کشور شوراها ، دوست مردم ایران یعنی
ارتش سرخ ، خود را متعهد میداند به دفاع از
ایران در مقابل تمایلات تجاوزکارانه هیتلر که هم بر ضد مردم ایران و هم بر ضد ملل اتحاد
شوروی میباشد . بنا بر این اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیای کبیر متفقا اقدام کرده و
خطر تهدید فاشسم را نسبت به ایران و اتحاد شوروی بر طرف خواهند نمود.
به اختصار این که در نهایت ، در پایان جنگ جهانی دوم
این ارتش سرخ جا خوش نمود و از تعهد خود در
عهدنامه تهران مبنی بر خروج از ایران سر باز زد و شرایطی را بوجود آورد که بی شباهت
به اقدام این ارتش در ضمیمه کردن کشورهای اروپای شرقی و لیتوانی و استونی و فنلاند.....نبود
!!؟
. اشغال
ایران با اشغال فنلاند فقط یک تفاوت داشت و آن این که در فنلاند با وجود کوچک بودن
و کم جمعیت بودن ، حماسه جنگ زمستانی پیش میآید
ولی در ایران فرار و از هم پاشیدگی ارتش قدر قدرت رضاشاهی . را در
هنگام ورود ارتش سرخ به تهران را داریم . با
پایان یافتن جنگ ،انگلیسیها دمشان را روی کولشان گذاشته و در ظاهر امر رفتند اما ارتش
شوروی علیرغم پیمان و تعهدشان مبنی بر خروج
از ایران ! نه تنها خارج نشدند بلکه تا تهران هم جلو آمدند و ارتش قدر قدرت رضاشاهی
هم جا را خالی کرده و فرار را بر قرار ترجیح دادند و شد آن چه که شد و باید در صفحات
تاریخ مطالعه کرد . و دید که اگر اخم و تخم عموسام نمی بود چه پیش میآمد، بلشویکهای روسی آیا اعلان موجودیت ایرانستان را
مینودند یاخیر . هر چه ممکن بود پیش بیاید جز؟جنگ زمستانیی همچون آن طرف مرز خرسهای
سرخ یعنی فنلاند.