تحولات جاری در یمن و نقش انکارناپذیر رژیم غاصب ولایت فقیه در حمایت همه جانبه مالی، نظامی و لجستیک از جریان بنیادگرا و تروریستی حوثی بار دیگر ضرورت پاسخ به این سئوال را دو چندان می کند که اساسا در شرایطی که رژیم آخوندی غرق در بحران های مرگبار داخلی و بین المللی بوده و در نتیجه تحریم های فلج کننده، فی المثل حتی توان پرداخت کامل حقوق کارمندان دولتی را ندارد، حاتم بخشی های نجومی این رژیم در حمایت از اینگونه جریانات و دمیدن در تنور این سنخ ماجرا جویی های خطرناک از سر چه نیازی است!
برای پاسخ به سئوال فوق، نگاهی گذرا به ماهیت نظام ولایت فقیه به طور عام و
موقعیت کنونی آن بطور خاص ضروری می نماید. امروز دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست که
نظام ولایت فقیه چه به لحاظ ساختاری و چه از نظر تاریخی وصله ناچسبی است در دنیای
متمدن معاصر که توان حل هیچ یک از نیازهای جامعه جوان و نواندیش ایران را نداشته
است. نتیجه این تعارض ذاتی رژیم با کل جامعه، از دست دادن مشروعیت کامل سیاسی رژیم
به سرعت باد بود. از این روست که رژیم آخوندی برای حفظ موجودیت خود از همان آغاز
روی کار آمدن، سرکوب مطالبات مردم را به بیرحمانه ترین شکل در دستور کار خود قرار
داد و در نتیجه به یکی از منفورترین رژیم های سرکوبگر جهان تبدیل گردید. تنفر
عمومی مردم از هر آنچه که نشانی از اندیشه پلید آخوندی دارد، سرنوشت تیره و تاری
را در تقدیر کلیت نظام آخوندی قرار داده
که از نتایج منطقی آن شکاف، سرخوردگی و انفعال در بخشهای اجرایی دستگاه سرکوب رژیم
می باشد. چرا که به گواهی تاریخ، بی آیندگی نظام های سرکوبگر حتی شقی ترین شکنجه
گران را برای در امان ماندن از خشم انقلابی مردم به فکر و راه گریز وادار می سازد.
پروژه ساخت بمب اتم و دخالتهای فزاینده رژیم در منطقه و دود و دم تبلیغاتی
اندر باب گسترش دامنه نفوذ "انقلاب اسلامی" در اقصی نقاط جهان مقدم بر
هر چیز با دو هدف حیاتی برای رژیم دنبال می گردد:
الف – حفظ نیروهای سرکوبگر و وارفته
رژیم و اطمینان خاطر دادن به آنها با القاء این فکر که "جمهوری اسلامی ایران"
قدرت برتر، پایدار و با ثبات منطقه بوده و اینکه جای هیچگونه نگرانی از آینده
نیست.
ب - راهکار و ابزار شانتاژ با هدف گروگان گرفتن جامعه
جهانی و قدرت های خارجی ذینفع و اثرگذار در سرنوشت حکومت آخوندی برای چانه زنی و بند
و بست با آنان جهت خنثی کردن و دفع تهدید اصلی نظام که همانا مردم و مقاومت سازمان
یافته آن می باشد.
مواضع و لاف زدنهای بالاترین کارگزاران و سران دستگاه سرکوب رژیم مؤید نکات
فوق می باشد.
پاسدار سلامی جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران، برای روحیه دادن به نیروهای
وارفته بسیج به قدرت نمایی کاذب توسل جسته و از رژیم غرق در بحران آخوندی تصویر یک
نظام با ثبات با هژمونی منطقه ای ارائه میدهد: "هر نقطهای از منافع دشمنان را
با انبوه موشکها منهدم میکنیم. چتر سیاسی و امنیتی انقلاب اسلامی بر یمن گسترده شده
است تفکر انقلاب اسلامی در منطقه استراتژیک شرق مدیترانه حاکم شده است، امروز تفکر
انقلابی نشأت گرفته از انقلاب اسلامی در شرق مدیترانه، در یک میدان مؤثر استراتژیک
و سوق الجیشی جهانی حاکم است." (سایت اینترنتی بسیج ٦ فروردین ٩٤)
آخوند سعیدی نماینده خامنهای در سپاه ضد مردمی نیز اندر باب قدرت منطقه ای
نظام آخوندی در ٢٠ اسفند ٩٣در تلویزیون رژیم داد سخن سر داده و گفت:
"یک روزی مرزهای ما شلمچه بود، حاج عمران بود، مهران بود، امروز مرز ما ساحل مدیترانه
است، امروز یمن دارد شعار اسلامی و انقلابی میدهد."
بدیهی است همانطور که پیشتر اشاره شد این قبیل قدرتنمایی های پوشالی رژیم، به
جز بسیجی های ابله نظام، کسی را نمی فریبد و تنها سوژه های مناسب جوک و به سخره
گرفتن آخوندها است. چرا که سیاست گسترش هژمونی این رژیم حتی در عراق که دودستی و
در سینی طلایی از طرف آمریکا تقدیمشان شد، به شکست انجامیده و
"سپهسالار" هفت خطشان قاسم سلیمانی نیز با خفت و خواری به آخور ولایت
رانده شد.
اما رژیم آخوندی که
هرگز تا به این حد در چنبره بحرانهای داخلی و بین المللی گیر نکرده نبود، درصدد برآمد
تا با بکارگیری و حمایت همه جانبه از جریان بنیادگرا و تروریستی حوثی، که به گواهی
اسناد موجود خود از دست پروردگان دستگاه ولایت می باشد، از موضع قدرت، بحران یمن
را به پارامتری در چانه زنیهای بین المللی و احیانا در مذاکرات اتمی وارد کرده تا
به روال معمول به امتیازاتی دست یابد. در این رابطه عوامل رژیم با تبلیغات و قدرت نمایی مشمئرکننده
ای از جمله در تلویزیون اعلام کردند که: "جنبش انصارالله نیروهای جدیدی به جنوب
یمن اعزام کرده تا پس از تعز شهر عدن را نیز به کنترل خود درآورد." (تلویزیون
رژیم ٤ فروردین ٩٤)
این حسابرسی رژیم
اما با تهاجمات برق آسا و بموقع نیروهای ائتلاف عربی در هم پیچیده شد و رژیم را
همچون گذشته و وقتی که با قاطعیت مواجه می گردد به غلط کردم گفتن وا داشت.
موضع گیری جواد ظریف وزیر خارجه رژیم که بخاطر
"خونریزی و کشتار مردم" اشک تمساح می ریخت و با ابراز نگرانی تأکید میکرد
که "لازم است که هر چه سریعتر اقدامات نظامی پایان پیدا بکند و گفتگو برای راه
حل شروع بشود" (تلویزیون آخوندی ٦ فروردین ٩٤) بار دیگرسراسیمگی و وحشت خمینی
دجال از ارتش آزادیبخش ملی ایران در مقطع پذیرش قطعنامه ٥٩٨ را در ذهن تداعی کرد
که چگونه سران "ابرقدرت پوشالی جمهوری آخوندی" در مواجهه با یک سیاست
قاطع قالب تهی کرده و به دریوزگی سیاسی متوسل می شوند.
کاش کشورهای
مماشاتگر از این رویکرد رژیم آخوندی درس لازم را گرفته و بر فراخوان مقاومت ایران صحه
گذارند که تنها با اتخاذ یک سیاست قاطع می توان دنیا را از شر رژیم آخوندی خلاص کرد.
حسین یعقوبی
٩ فروردین١٣٩٤