بالندگی حرکتهای انقلابی در پرتو ریشه‌داری و اصالت مجاهدین - حسین یعقوبی




محال است کسی کمترین اطلاعی از مسائل سیاسی ایران داشته باشد و این ادعای جانیان حاکم بر ایران مبنی بر «پایان کار مجاهدین» را نشنیده باشد. حتی در شرایطی که عوامل سرکوبی و شکنجه مردم در وحشت از مجازات انقلابی به دست رشیدترین فرزندان انقلابی خلق شبها را در بیت‌العنکبوت های حفاظت شده سر می‌کردند، باز هم دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی رژیم خبر از متلاشی شدن بیش از 95درصد از تشکیلات مجاهدین می‌دادند. البته برای آنانی که آشنا به مسائل پایه‌یی سیاسی هستند، شدت تبلیغات دیوانه‌وار و افسار گسیخته ملایان از قضا گواهی بر قدرت و توانمندی مجاهدین بوده و هست. چرا که در غیر این صورت اصولا نباید در شأن و جایگاه یک رژیم با ثبات و قدرتمند باشد که حجم وسیعی از کار تبلیغی یومیه خود را معطوف به دشمنی سازد که به زعم آن رژیم کاملا متلاشی شده، فاقد پایه اجتماعی بوده و به تبع آن به‌طور قانونمند نباید نقشی در تحولات سیاسی کشور داشته باشد. نیم نگاهی به روند تحولات سیاسی ایران اما نشان از حکایتی دیگر دارد. از فردای پیروزی انقلاب ضدسلطنتی و منطبق با قوانین حاکم بر علم الاجتماع انقلابی، خمینی که می‌رفت با دجالگری خاص آخوندی جایگاه آسمانی برای خود ذخیره کند با امواج آزادیخواهی نسلی مواجه گردید که در پرتو هدایت بی بدیل معلم کبیر خود مسعود تا به امروز هم‌چنان به کابوسی برای رژیم تبدیل گردیده است. فارغ از هرگونه برخورد احساسی و تنها از منظر یک تحلیل سیاسی واقع‌گرایانه کنکاش پیرامون سؤال زیر می‌تواند برای هر ناظر بی‌طرف در شناخت جامعه ایران و عناصر اثرگذار و اصیل و تعیین‌کننده روند اوضاع سیاسی آن حائز اهمیت باشد. سؤال مرکزی این است که دلیل حساسیت هراس آلود رژیم از مجاهدین را در کجا باید جستجو کرد؟ برای پاسخ به این سؤال باید توجه داشت که نابودی مجاهدین همواره در رأس برنامه‌های سرکوبگرانه رژیم بوده و هست. به یاد داشته باشیم که ابعاد وحشیگری که رژیم در سرکوبی مجاهدین به کار گرفته، در تاریخ ایران کم‌نظیر بوده است. رژیم اساسا استراتژی دستگاه های امنیتی‌اش را با هدف نابودی مجاهدین پی‌ریزی نمود. از طرفی دیگر یک پارامتر ثابت در محاورات سیاسی‌اش با طرف حساب های خارجی همیشه مقوله مقابله با مجاهدین می‌باشد. نکته قابل توجه دیگر این‌که ابعاد ضربات وارده به مجاهدین نسبت به گروه های مخالف رژیم غیر‌قابل قیاس می باشد. اما یک واقعیت انکار ناپذیر هم‌چنان در صحنه سیاسی ایران می‌درخشد که: وجود مجاهدین مترادف است با مرگ آخوندهای حاکم بر ایران. چرا؟ به باور من اصالت و ریشه‌داری عمیق مجاهدین در بطن تاریخ و جامعه ایران است که به مثابه موتور محرکه در شکل دادن به حرکتهای انقلابی و ترقیخواهانه نقش ایفا می‌کند. مجاهدینی که به اصلی‌ترین انتظار مردم و تاریخ یعنی ایستادگی صادقانه و با گذشتن از همه چیز خود پاسخ مثبت داده‌اند. این است عنصری که تحرکات دجالگرانه راه حلهای ارتجاعی را کنار زده و جنبش را در مسیر ترقیخواهانه‌اش هدایت می‌کند. در کادر این نگرش است که می توان لرزه‌یی که در نتیجه حکم تاریخی دادگاه انگلیس بر پیکر فرتوت رژیم ولایت سفیانی وارد شده را ارزیابی و درک کرد. رژیم به خوبی می‌داند که شیشه عمرش در دست چه کسانی است و از همین روست که با تمام تلاش و صرف هزینه‌های نجومی و به‌کارگیری آلت فعلهای مصرف شده خود سعی در شیطان سازی از مجاهدین دارد تا شایدپیوند ناگسستنی آنها را با خلق محبوبشان مخدوش سازد. زدودن برچسب بی‌شرمانه تروریستی از چهره مطهر مجاهدین قطعا با تعرض انقلابی مجاهدین به رژیم و هدایت حرکتهای اعتراضی در داخل کشور ضریب می‌خورد، امری که نتیجه محتومش سرنگونی جانیان قرون وسطایی حاکم بر کشورمان می‌باشد. اما اگر پرسیده شود که در این زمانه وانفسا که نه تنها اندیشه‌های انقلابی بل ارزش های انسانی نیز در معرض ایلغار بورژوازی رو به افول هستند خود مجاهدین دینامیسم و پتانسیل ایستادگی‌شان را از کجا دریافت می‌کنند؟ باید به دور از هرگونه نگاه احساسی به این حقیقت اعتراف کرد که این منبع چیزی نمی‌تواند باشد به جز عنصر رهبری ذیصلاح، رهبری که وجه ممیزه آن با سایر مدعیان در فدای بیکران و صداقت بی‌انتهای آن نهفته است، عاملی که نقطه وصل هر عنصر صادق اجتماعی با انقلاب و رویکرد انقلابی است. عاملی که در سهمگین‌ترین شرایط تاریخی پایداری و ایستادگی گنجینه ملی تاریخ ایران زمین یعنی شیرزنان و کوهمردان اشرف را تضمین می‌کند که خود ضمانتی برای پیروزی محتوم خلق می باشد.
 به نقل از نشریه مجاهد شماره 910